۱۳۹۱ بهمن ۳۰, دوشنبه

جشن اسفندگان( روز ملی زن )

پنجمین روز هر ماه باستانی بنام سپندارمزدا مشاسپند نام گذاری شده است.سپندارمزدا یا اسفند،در نامه وستا (اسپنته آرمیتی)به معنی فروتی و بردباری می باشد و نیز نام دوازدهمین ماه از سال خورشیدی است و چون نام ماه و نام روز برابر شود آنرا جشن می گیرند.این امشاپسند (سپندان=پاکان جاوید و مراحل رسیدن به آفریدگار)در نقش مادی خود نگهبان زمینی است و از آنجا که زمین نیز مانند زنان در زندگی انسان نقش باروری و باردهی دارد جشن اسفندگان بنام جشن بانوان یا روز زن گفته می شود.در نامه وستا قسمت سروش شت می خوانیم:میستایم زنان و مردانی که از میان همگان رفتار نیک تری دارند و نیکی آنا از سوی اهورامزدای پاک داوری می گردد.
بهنگام گواه گیری(عقد کنان)موبد چنین سفارش می کند:(داد و آیین سپندارمزدا مشاسپند فروتنی و مهربانیست اندر گیتی آزاده و فروتن باشید با یکدیگر دوستدار و مهربان باشید خود پسند نباشید خوش ببین باشید خویشان مستمند را ننگ ندانید و از خواسته خویش یاریشان دهید.آموزشگاه و بیمارستان و دیگر بنیادهای نیک نهید و چون زمین سودبخش و بردبار باشید زمین را پاک و آبادان دارید.)
در روز اسفندگان کارهای جاری خانه به مردان و پسران واگذار می شود و زنان و دختران کفش و لباس نو میپوشند و حتی دختر بچه ها که در خانه استاد خود و زیر نظر کدبانو آموزش خانه داری می دیدند مانند دیگر بانوان کار انجام نمی دادند و هدایای از کدخدای خانه(مردان خانه)دریافت می کردند که به این طریق از پذیرش زحمات بانوان خود که به راستی و مهربانی و پرهیزگاری و پارسایی سرآمد بودند سپاس گذاری می کردند.
با توجه به نقشی که الهه های مادر رب النوهای مونث در ایران باستان در ایرانیان آریایی و یا بومی،پیش از کوچ آریاییان داشته است،احترامی که آیین زرتشت برای زن قائل است،گذشته از دیدگاه شخصی و انسانی زرتشت که بسیار پذیرفتنی بنظر میرسد،در سراسر ادبیات مزدیسنا همواره زن مورد توجه ویژه بوده است و با آنچه که تا کنون به دست آمده است هیچ مورخی نمیتواند سخن برتری مرد بر زن بمیان آورد و اگر در میدان اسطوره های ادبیات مزد یسنایی،مردان نامدار قلمروی زندگی مادی را می سازند،یلان زندگی غیر مادی بیشتر ایزد بانوان بسیار ارجمندی هستند که ستایش آنها و توانایهایشان زیباترین برگ های غنایی ادبیات مزدیسنای را به خود اختصاص داده اند.
روز جشن اسفندگان زنان و مردان در دشتی فراخنا در دل زمین نهال می نشاندند.تعداد اصل نهال ها برای هر خانواده بشمار فرزندانش بود که آنان نیز می توانستند در این امر سهیم باشند و با یاری پدر و مادر در آبادانی دایر کردن زمینی بایر هکاری کنند و با کاشت هر درخت در خوشنودی سپندارمزدا مشاسپند که نگهبان زمینی است شریک باشند.

در دههای پیش زنان روستای همپای شوهر خود در باغها و صحرا و دشت ها بیل در زمین می دواندند انان که نهال و درختان میوه مثل توت،زردآلو،انجیر و... در لب جویبار ها می نشاندند نخست سکه ای در ریشه نهال قرار میدادند و آنگاه با خاک ریشه را می پوشاندند که با این عمل نگهبان فلزدات یعنی شهریور امشاسپند را به یاری می طلبیدند که نهال،ریشه در خاک بدواند.
فرزندان نیز به خوبی می آموختند و ضرب المثل در آن دیگران کاشتند و ما خوردیم،ما بکاریم تا دیگران بخورند را تجربه می کردند .پس از پایان کاشت،آنان در میدانی بزرگ گرد می آمدند و ضمن عرض شاد باش بمنظور برگزاری جشن،آرزوی تندرستی و شاد زیستی برای یکدیگر می کردند و خویشاوندان و نزدیکان ترجیها کودکان نسخت آینه به دیگران نشان می دادند و آنگاه گلاب در دستشان می ریختند و به چهره حاضران میپاشیدند.
پس زنان شایسته و هنرمند در امور و فنون کشت و زرع،دامپروری،پرورش کرم ابریشم،زنبور داری،اسب سواری و حتی نوازندگی و موسیقی و جنگ آوری و نبرد با حیوانات که امروزه به آن گلادیاتور می گویند آوازه استادی و پهلوانی داشتند به دریافت جوایزی از بزرگان نایل می شدند و پس از آن جشن با شادمانی و سرور به پایان می رسید.
ایرانیان دوران باستان همچون سایر اقوام هم دوره خود،از گذشته های دور تحت تاثیر و نفوذ مادر خدایان بوده اند که آنان را حمایت می کردند.با دگرگونی نقش زن بعنوان عنصری سودمند در جامعه گروه خدایان مادینه نیروی برتر شدند و دست به افرینش و کارهای خارق العاده زدند.این بانو خدایان دارای تندیس های بوده اند که در جای جای سرزمین ایران و دیگر نقاط جهان یافت شدند.این پیکرها خصوصیات زنانه بارزی دارند که نماد باروری و مادری و زایش آنهاست.همانطور که قبلا بیان شد با آغاز پیام آوری زرتشت پرستش چند خدای کنار گذاشته شد و یکتا پرستی به معنی واقعی خود مطرح گردید.پس سایر خدایان به مقام پایین تر نزول کردند و بدین ترتیب امشاسپندان و ایزدان با حضور خود مفاهیم انتزاعی بر خواسته از این خدایان را در درون خود و در باور مردمان حفظ نمودند.این فاصه گرفتن از خدایان اساطیری بطور کامل نبوده و آدمی که مجذوب قدرت بی زوال بانو خدایان اسطوره ای خود بود با اقدامی جبران بخش از قدرت مافوق طبیعی زنانه آنها را در قالب های دختر شاه پریان و داستانهای روزمره خود جای داده و قسمتی دیگر را به صورت زن برتر در ادبیات خود زنده می کند و در یک کلام می توان گفت در جهان بینی انسان باستان ابر انسان زن بوده است.
آناهیتا و اشی از جمله ایزدبانوهای ایرانی می باشند که در جای جای نوشته های باستانی جلوه می کنند.در امشاسپندان از لحاظ زبان شناسی زبان اوستای،سه امشاسپند نخستین یعنی وهومن،اشه وهیشته و خشتره و ئیریه نرینه هستند و سه امشاسپند بعد یعنی سپنته آرمئیتی و هئوروتات و امرتات از نظر لغوی،مادینه اند.از سوی دیگر با نگرشی ژرف در معنای این سه نیروی اهورای:سپنته آرمئیتی:مهرورزی افزاینده که بعدها به شکل سپندارمزد یا اسفند تغییر شکل داده است که در باور باستان،زمین نماد آن است.
هئوروتات:رسایی که زایش،بالندگی و خروش آبها و چشمه ها در ذهن ایرانی یادآور این نیروی خدایست.
امرتات:بی مرگی و جاودانگی که رویش و بالندگی گیاهاه و سبزینگی،نماد باستانی آن است.


می توان دریافت که هسته اصلی این سه امشاسپند،مهرورزی و عشق بی آلایش و از خود گذشتگی و پروراندن و زایندگی است و نشانگر اهمیت نقش زن و مادر در اندیشه و باور انسان نخستین و ایرانیان باستان است.چنانکه در ادبیات ایرانی نیز ما در طبیعی،مام میهن،... بسیار به چشم می خورد.
اگر در باور ایرانی مرد دارای قدرت مردانگی و تفکر و خردورزی بیشتری است،در برابر آن زن نیز دارای مهرورزی،عشق پاک،پاک دامنی و از خود گذشتگی فراوان تری است که هر یک از این و به تنهای راه به جای نبرده و حتی روند پویایی گیتی را هم به ایستایی می کشد.اگر مردان بدنه هواپیمای خوشبختی اند،زنان موتور آنند که پیکره این موتور و موتور بی بدنه هیچکدام به تنهای به اوج سعادت نمی رسد بلکه ذره ای حرکت و جنبش هم برایشان ناممکن است.
درگاهان ستوده شده،زرتشت خوشبختی بشر را وابسته به میزان دانش و خرد انسان می داند،نه جسیت و قومیت و رنگ و نژاد.
و از دیدگاه وی همه ی انسانها-همه ی زنان و مردان-دارای حقوق برابرند.او دختران را در گزینش همسر آزاد شمرده و عشق پاک و دانش نیک را دو معیار اصلی می داند و خوشبختی همسران جوان را در زندگی زناشویی در این می داند که هر یک بکوشند تا در راستی از دیگری پیشی جوید.
این هماهنگی و میانه روی پیامبر بسیار ارزشمند و قابل توجه است.در زمانی که در بسیاری از سرزمین ها و فرهگ های جهن باستان،دختر منفور خانواده بود و حتی گاهی پس از زایش بی درنگ زنده زنده به گور می رفت؛در ایران باستان،زن همکار و همفکر مرد در زندگی زناشویی و حتی گاهی در زمینه حقوقی-دینی و مذهبی-جنگ و پهلوانی بوده است،خوانده می شود.
برابری زن و مرد:ما همه فروهران و روانهای زنان و مردان پارسا و راست را می ستاییم (یسنا 35-3).
آموزش زن و فرزند:زن وفرزند خود را از تحصیل دانش و کسب و هنر باز مدار تا غم و اندوه بر تو راه نیابد و در آینده پشیمان نگرددی ( پند نامه آذر باد ماراسپند ).
در ازدواج:دختر خود را به شوهری ده که هوشیار و دانا باشد.درگاه ائوی سروترم به زن پارسای درود فرستاده شده که در اندیشه و گفتار و کردار راست و پاک بوده و از راه علم و دانش ،احترامی بدست آورده و نسبت به شوهر صمیمی و فداکار باشد.در فروردین پشت کرده 30،نام زنان بسیاری نیز که از نظر میهن دوستی ،دین پروری ،فرزانگی و پارسای به گروه روانان جاوید پیوسته اند یاد آوری و به روان آنان درود فرستاده می شود.
بنا به نوشته های کتاب نیزنگستان ،زنان می توانند در سرودن یسنا و برگزاری مراسم مذهبی با مردان همکاری کنند یا خود مبادرت نمایند و حتی زنان در دوران سالخوردگی می توانند وظیفه نگهبانی آتش مقدس را بر عهده گیرند.
بنا به نوشته کتاب متیکان هزار دادستان ( هزار قانون ) زنان دانشمند می توانند به شغل وکالت دادگستری پرداخته و حتی بر مسند قضاوت بشینند.
اینک گزیده های در مورد جایگاه مادر ایرانی در دوران باستان :
با پدر و مادر خود مودب و فرمانبردار باش و به سخنان آنان گوش فرا ده،زیرا تا پدر و مادر زنده اند فرزند چون شیریست که در بیشه باشد و از هیچ نترسد ولی چون گذرند ،فرزند چون بیوه زنی است که زیر دست دیگران گردد و هرچه از او بستانند دم نتواند زد. ( اندرز آذر باد ماراسپندان).
جوانان برای عروسی از والدین کسب اجازه می نمایند. ( کنرنفون ).
فرزندان در حضور پدر و مادر بدون اجازه نمی نشستند.
( اسفندگان روز همه ی زنان ایرانیست . صرف نظر از اینکه بارور بشوند تا مادر شوند یا بارور نشوند.پس اگر می بینیم که در فرهنگ ایرانی ااصراری نیست تا این روز را (روز مادر )بنامند به این خاطر است که در فرهنگ ایرانی زن بود یک ارزش است و بارور شدن و مادر بودن یک موهبت است و بس.
روزی است که نسخه اش را بیگانگان برای زن ایرانی ننوشته اند.ما باید بر خود ببالیم که هزارها پیش تر از ملل به اصطلاح متمدن امروزی نیاکان مان روزی را برای ارج نهادن به جایگاه زن در جامعه بر گزیده اند.)



روز پنجم اسفند ماه برابر است با جشن اسفندگان ( روز ملی زن ).

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر