۱۳۹۱ بهمن ۱۹, پنجشنبه

شرح حال و تاریخچه مختصری از دوره زندگی شاه نعت الله ولی

شرح حال و تاریخچه مختصری از دوره زندگی شاه نعمت الله ولی

هو غوث لواصلین و فخرالعاشقین،شته نورالدین سید نعمت الله بن سید عبدالله بن محمد بن عبدالله بن کمال الدین بن یحیی بن هاشم بن موسی بن جعفر بن صالح بن محمد بن جعفر بن الحسن بن محمد بن جعفر بن محمد بن اسمعیل بن ابی عبدالله محمد بن الباقر بن علی زین العابدین بن حسین بن علی الوی و فاطه بنت النبی صلوات اله و سلامه علیه.و علیهم اجمعین.وبدین ترتیب نسبت این عارف بزرگ با بیست واسطه به امیر مومنان علی بن ابیطالب علیه الصوات و السلام میرسد.
آباء و اجداد امجدادش همه صاحب مقامات عالیه و از اهل مکاشفه و ریاضیات و کرامات بوده اند و جدش در شهر حلب (سوریه فعلی) اقامت داشته است.
پدرش سید عبدالله از عربستان و حلب به ایران آمده و پس از گشت و گذار در بلاد مختلف،سرانجام در کرمان رحل اقامت افکنده است.
سید بزرگوار،نعمت الله،در روز پنج شنبه بیست و دوم ثنه ثلاثین و سبعمائه (730)و بعضی نوشته اند در ثنه احدی و ثلاثین و سبعمائه (731) هجری قمری در قبصه کهسان از توابع هرات متولد شده است والده مادر جده سید از شبانکاره فارس بوده است.
سید مقدمات علوم را نزد شیخ رکن الدین شیرازی تحصیل نموده و از پنج سالگی آثار هوش و زکابت از جبین و حالش ظاهر بوده است.
علم بلاغت را نزد شیخ شمس الدین مکی و الهیات را در خدمت سید جلال الدین خوارزمی و علم کلام و اصول را پیش قاضی عضدالدین خوانده و در درباره مطالب کتاب مرصادالعباد و متن فصوص مباحثات زیادی نموده است.
نظر به اینکه به صحبت و ملاقات اولیا ،و مشایخ رغبت وافر داشته به مسافرت پرداخته و سیر و سیاحت را اختیار نموده است.
مدت هفت سال تمام در مکه معظمه اقامت داشته و در این مدت به ملاقات قطب الدین راضی نائل شده است.
سید نمت الله از مکه به مصر رفته و در آنجا به زیارت سلطان حسین اخلاطی موفق شده است و سپس به ایران آمد و در سراب آذربایجان سید قاسم الانوار در ضغر سن به خدمت سید آوردند و مورد التفات و عنایت وی قرار گرفته در سفر ماوراءالنهر چندی به شهر سبز توقف کرد و در کوهستان سمرقند اربعین ها داشت و در سرمای زمستان فردا وحیدا در مغازه های کوه به ریاضت پرداخت و از کثرت برف راهها مسدود شد.
در فصل بهار که برف ها بتدریج بگداخت و صیادان بدان کوهسار رفتند سید را در غاری دیدند و متحیر ماندند که چگونه تک و تنها زمستان به آن سختی را در غار کوه بسر برده است.
سید معاصر اسیر تیمور گورکانی بود و در حدود کوهستان اور گنج به واسطه مشاهدیه بعضی کرامات:غریب نود هزار کس به سید اظهار ارادت کردند.
امیر سید کلال که فرقیه نقشبندیه به او انتساب دارند از این معنی برآشفت و به خدمت امیر تیمور رسید و از سید سعایت کرد و به تیمور گفت که سید قصد خروج و داعیه سلطنت دارد او را از این صفحات باید بیرون کرد که فسادی روی ندهد چون سید مستحضر شد فرمود تا حلوای امیر کلال را نخوریم از خراسان بیرون نرویم و آخر هم چنان شد که سید فرموده بود.
چون امیر کلال قطب فرقیه نقشبندیه در خدمت امیر تیمور بسعایت از سید نعمت الله پرداخت و سخنان مفسدانه و مقرضانه به زبان آورد امیر تیمور خود شخصآ در یکی از مغارات به ملاقات سید رفت و پس ازسخنان بسیار که ما بین آن دو رد و بدل شد امیر به سید اظهار داشت شما از ولایت ما کوچ کنید و بجای دیگر بروید سید پس از تفکر گفت:به هر ملکی که رفتم و به هر سرزمینی سیر کردم مملکت شما بود پس کجا باید شد!القصه سید به ماوراءالنهر رفت و در آنجا بود که میر حسینی سادات صاحب کنزالرموز و مصباح الارواح سیده حسیبه نسیبه که خواندزاده سلطان بخت:بنت میرعمادالدین حمزه حسینی الهروی بود به قصد ازدواج سید درآورد و در آن وقت سید شصت سال داشت پس از این ازدواج سید به جانب کرمان آمد و در کوه لنبان اقامت اختیار کرد و در اینجا بود که سید زاده بزرگوار سید برهان الدین خلیل الله فرزند آن جانب متولد شد.
چندی هم به تفت یزد توقف فرمود و خانقاهی در آن محل ساخت و سلطان اسکندر بن عمر شیخ:مدت چهار سال امورات و سرپرستی آنجا را به سید موحبت کرد و از دور و نزدیک و ترک و تاجیک علما و فقرا به خدمت وی می آمدند و سر ارادت بر آستانش مینهادند.
در تفت یزد بود که مولانا شرف الدین علی یزدی و خواجه صائن الدین علی ترکه اصفهانی بخدمت سید رسیدند و با شاره او مسافرت مصر و شام گزیدند.
جناب سید وقتی به شیراز آمدند سید ابولوفا و سید محمود واعظ مشهور بداعی و حافظ شیرازی و بدرعلامه دوانی و شیخ ابولسحق بهرامی و علامه شریف جرجانی شرف خدمت او را دریافتند.
اجمالن اینکه جناب سید نعمت الله از مشاهیر عرفا و اولیا بوده است جامع علوم عقلیه و نقلیه و صاحب مراتب ضوقیه و کشفیه بوده است و مدت ها در سمرقند و کوه صاف که در نواحی بلخ واقع است مجاهده نموده و ریاضت کشیده است و در کرامات و خوارق عادات مشهور عالم و علوم پایه و سمو مایه مسلم بوده است.
در هر کجا بوده بزرگان و اشراف هدیای به درگاهش می فرستادند و از جنابش طلب همت می کردند.
شاه نعمت الله در سفر به هرات مورد عنایت و احترام شاهرخ میرزای تیموری قرار گرفت و فرزند امیر تیمور او را تعظیم بسیار کرد.
سید با اکثر عرفا و اغلب مشایخ زمان خود ملاقات کرده و بیشتر آنها را به حلقه ارادت و طریقت خود کشانیده و جمعی کثیر را تربیت فرمونده است.
جناب شاه داعی الله شیرازی به خدمت سید ارادت تام داشت و شاه قاسم انوار نقش اخلاصش بر لوح دل می نگاشت .
شیخ آذری طوسی خرقه ازدست او پوشیده و مولا فضل الله سید نظام الدین احمد شیرازی باده معرفت را از دست او نوشیده است.
در تعشیع آن جناب کسی را مجال تردید نیست و در بزرگواری وی خاطری را یارای تشکیک نیست.
دولت شاه سمرقندی و قاضی نورالله شوشتری نوشته اند همواره از اطراف هدایای نقدی و جنسی به خدمت سید می آوردند و بی شبه تصرف می کرده است.
شهرت داشته است که لقمه حرام از گلوی سید پایین نمی رود امیر تیمور برای آزمایش این امر خانسالار خود را امر نمود که از ممر حرام طبخی به خدمت سید ترتیب دهد.
خانسالار به در ب دروازه رفته میبیند پیر زنی بره ای بهمراه دارد به زور از او می گیرد و با هم این بره سرقت شده غذایی ترتیب داد و در حضور امیر تیمور بخدمت سید می آورد و سید تناول می نماید.
در این هنگام امیر از سید می پرسد غذایی که میل فرمودید حلال بود یا حرام؟گفت بر من حلال بود و بر شما حرام!امیر در غذب شد و جریان بدست آمدن بره را برای سید نقل کرد سید فرمود از صاحبش تحقیق بفرمایید تا حقیقت امر بر شما معلوم شود!در همین موقع پیر زن برای شکایت و داوری از سرقت بره اش به نزد امیر تیمور میرسد و می گوید پسرم به سرخس رفته بود و من از سلامتی و بازگشت او نگران بودم شنیدم که سید نعمت الله ولی به هرات آمده نذر کردم که اگر پسرم بسلامت از سرخس بازآید این بره را برای سید ببرم پسرم باز آمد و بره را برای سید نعمت الله می آوردم که دم درب دروازه یکی از ملازمان شما به ظلم وستم از من گرفت!... بعد از تقریر این مطلب بر اخلاص و ارادت امیر نسبت به سید افزوده شد.
شاه نعمت الله ولی در طریقه تصوف موسس سلسله معروف نعمت الهی است و این سلسه و طریقت به حضرت امام رضا (ع) میپیوندد و به نام وی مشهور است.
چنانچه شعبه ای بنام سید محمد نور بخش:نوربخشیه و شعبه ای بنام ابونجیب سهروردی:سهروردیه اند.موارد تماییز و تشخیص طریقت نعمت الهی از سایر فرقه صوفیه بسیار است و از همه مهم تر این که طریقه نعمت الهی تابع شریعت است و پیروان این فرقه خود را مقید به انجام اعمال عبادی و شرعی می دانند و مانند پیروان برخی از فرقه های دیگر در انجام اعمال و وظایف دینی بی بند و بار نیستند!پیروان نعمت الهی در مساجد مسلمانان حضور به هم میرسانند و در نماز جماعت شرکت می نمایند.
شاه شجاع شیرازی نیز با وی صبحت داشته و احمد شاه بهمنی از هندوستان به واسطه خوابی دیده بود نسبت به سید اظهار ارادت می کرد و عشق می ورزید .
از فوضلات عهد:سید محمود واعظ و شیخ ابو اسحاق بهرامی و اطعمه شیرازی و شیخ کمال الدین خجندی و شاه قاسم انوار که در مرثیه شاه نعمت الله گفته است:
آن ماه مسافر سفری کرد ز ماهان و خواجه صاین الدین علی ترکه و مولانا شریف الدین علی یزدی جماعتی کثیر از مخلصان و موریدان سید بوده اند چنانکه وقتی جناب سید از کرمان به شیراز می آمد و از کنار مقبره سعدی عازم شهر می شد سید شریف جورجانی و فوضلات شیراز تا خارج شهر به استقبال او شتافتند و مقارن همین حال بارانی تند گرفت میر سید شریف گفت:الحمدالله عجب لطف اللهی متوجه است.
روز ی مقرر بود که در شبستان جامع عتیق شیراز با میرزا اسکندر نماز گذارند حافظ رازی سجاده میر سید شریف را بر طرف سمت راست میرزا اسکندر بگسترد و سجاده سید نمعت الله را به جانب چپ ناگاه سید از در بزرگ بازار ظاهر شد مردم چنان با ازدهام به دست بوس رفتند که بیم آن بود که سید شریف در زیر دست پا خلق هلاک شود سید دست او را گرفته بهمراه خود آورد تا داخل شبستان شدند.
در این موقع میر سید شریف دید حافظ رازی که از تلامزه اوست سجاده او را بر دست راست انداخته لذا از روی ادب او را برچید و به دست چپ گسترد و سجاده سید را به جای سجاده خود بجانب راست پهن کرد.
حافظ رازی به استاد خود میر شریف عرض کرد چرا چنین کرد؟سید شریف گفت:بگذار تو حال اولیا را ندانی.الحاصل شاخ نورالدین سید نعمت الله پس از صد و چهار یا پنج سال عمر و بیست و پنج سال اقامت در قصبه ماهان-کرمان دیده از جهان فرو بست و هجله ی عارف اسرار وجود ماده تاریخ فوت اوست(832 هجری قمری).
سلطان شهاب الدین احمد بهمنی دکنی که از موریدان سید بود.امینی از طرف خود با نقدینه کافی به ماهان فرستاد تا گنبد و بار گاه وسعی و عالی بر مرقد سید بنا کنند.
عدد رسالات حقایق و معارف آیات سید متجاوز از سیصد جلد عربی و فارسی است و ذکر اسامی کلیه آن رسالات موجب تطویل کلام می باشد.
دیوانش را که بالغ بر دوازده هزار بیت است جمع کرده اند و سید داعی الی الله شیرازی بر آن دیوان دیباچه ای نوشته است.
به سید نعمت الله ولی کشف و کرامات زیادی نسبت داده اند از جمله در کتاب سوانح الایام درباره وی این قصه نقل شده سید نعمت الله هنگامی که به مصر می رسد در کنار رود نیل ملاقاتی با سید حسین اخلاطی با حضور جمع کثیری از دراویش به عمل می آورد.
صاحب کتاب می نویسد:پس از این که مدتی از ورود سید نعمت الله به مجلس می گذرد اخلاطی از خلوتگاه خود بیرون می آید و در ورود به مجلس قبل از همه با سید نعمت الله معانقه و مصافحه می نمایید و سپس به یاران دیگر خوش آمد می گویید هنگامی که همه ی افراد حاضر در مجلس در جای مخصوص خود مستقر می شوند سید حسین روی به سید نعمت الله کرده و می گویید:نعمت الله!امروز می خواهیم از حالات شما و از این نعمت دیدار و فیض حضوری که دست داده است بهره مند شوییم.
سید نعمت الله در جواب می فرمایید که شما چیزی ظاهر کنید تا نوبت ما برسد!سید حسین اخلاطی که از علوم غریبه کیمیا و لیمیا بهره ای داشت گوشه ای از آن را به سید نشان داد.
نوبت که به شاه نعمت الله می رسد به سید حسین می فرمایید:هدف و مدعای ما کیمیای فقر محمدی است نه کیمیای مادی!
روز بعد شاه نعمت الله با یاران تودیع می کند وبه قصد مکه عازم سفر می شود.
پس از طی مسافتی ،حقه سر به مهری را به یکی از دراویش همراه خود میدهد تا به سید حسین اخلاطی برساند و باز گردد.
اخلاطی وقتی حقه را می گشاید قدری پنبه و آتش سوزان را در کنار هم میبنید بدون اینکه آتشبه پنبه آسیبی رسانده باشد.
با خود می گویید دریغ و افسوس که نعمت الله را نشناختیم و صحبت او را در نیافتیم.
درویشی که حقه مزبور را به جهت سید حسین برده بود در مراجعت به خاطرش می گذرد که کاش حضرت شاه نعمت الله روزی چند در صحبت سید حسین توقف می فرمود و کیمیاگری را از وی می آموخت و ما دراویش را از این فقر و فاقه نجات می داد و چون بخدمت سید بازگشت سید نعمت الله آنچرا که در راه بخاطر درویش گذشت ظاهر کرد و پاره سنگی را از زمین برداشت و به درویش داد و گفت این سنگ را به جواهری نشان ده و بهای آنرا سوال کن جواهری قطع لعلی میبیند که در عمرش نظر آن را ندیده و بهای آنرا بیش از 1000درم می داند.
درویش پاره سنگ را از جواهری گرفته و بخدمت نعت الله باز می گردد سید دستور میدهد تا آن سنگ لعل شده را صلایه کرده و شربتی از آن بسازند و به هر یک از دراویش چند قطره ای از آن شربت بچشانند و فرمود:
ما خاک راه را بنظر کیمیا کنییم                                             صد درد را به گوشیه ی چشمی دوا کنیم
از اشعار شاه نعمت الله بیش از همه حافظ شیرازی متاثر شده است و مشابهات زیادی از لحاظ مذامین و لفظ بین غزلیات شاه نعمت الله و غزل های حافظ وجود دارد.




در ادامه چکیده ای از اشعار و غزلیات شاه نعمت الله ولی در اینجا بزودی انتشار پیدا می کند.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر